رویا های سیاهم.....گریه و راز و نیاز برای داشتنت....همه را به یغما بردی...
تو من را از من دزدیدی....من دیگر خودم را هم ندارم....لحظه لحظه بودنم را
اسیر سوالی کردی که هیچ پاسخی ندارد....."چرا"؟....
تو خنده های یک ساله.....شادی هایم را....ایمان و باورم را....خواب و آرامشم را
به من بدهکاری....
نمی بخشم تو را.....این از بزرگی گناه توست نه خردی قلب من....
یادت باشد تو به من بدهکاری.....یادت باشد هم با بودنت هم با نبودنت
دلم را آزردی....